بنام خدا..

دلم ميگيره گاهى..از اينکه شما نيستيد،از اينکه بهتون وابسته ام ..از اينکه ...

شما تنها کسى هستيد ک وقتى پا ب دنياى من گذاشتيد ،مسير برگشت روفراموش کرديد 

موندگار شديد..

و اونقدر موندگار شديد ک حالا جزئى از قلبم بحساب ميآييد.مثل خون،مثل اکسيژن،مثل دهليز..

دهليز عبور شما به دنياى من همين جعبه جادويى اى بود که بهترين و عزيز ترين وسيله براى من شد..

حالا شما جزئى از وجود من شديد و نبودتان يعنى نقص عضو و نهايتأ مرگ ...

باشيد هر چند متفاوت. باشيد هر چند نامهربان ..باشيد هر چند دور...

کاش احساسم کنيد..تنها براى يک لحظه..

تا بدانم ميان زندگى تان حجمى داشتم هر چند کوچک..

واين تنها آرزوى من است ..

براى ابراز آنچه دلم ميخواهد،هيچ کلمه اى نمى يابم جز حرف مقدس دوست داشتن..

و من شما را دوست خواهم داشت حتى اگر سلولهاى مغزم جمله افسرده باشند و نابود..

تو براى به خاطر ماندن نيازى به سلول و حافظه و مغز ندارى..

تنها خدايى ک درون قلبم جايت بخشيد ،نگهدارت خواهد بود درجايى ک در شأن تو نيست..در ذهن من..

مرا ببخش ک درجايى نگه ميدارمت که براى تو بى ارزش و بى لذت است ..

تنها دارايى از دست نرفتنى همين ذهن فرسوده است که به ياد تو مزين شده است و بر جاست ..

ياعلى..


:

تاريخ : شنبه 22 آذر 1393برچسب:, | 9:23 | نویسنده : ؟ |

 

بالا مى ايستم ...

ونگاهم را غرق ميکنم به عبورم با تو ،

تو مى روى تا به انتها برسى

ومن...

من، متوقف شده ام..

روى ثانيه هاى آخر اين بودن.

ک در آغوش کشيده ام گذشته را،

و به باد نشاندم حال را..

هرچيزى به سرميرسد آخرش

وحالا اين انتهاى توست..

اين قصه هم تمام ميشود..

شايدهمين آذر...شايدهمين اسفند

 

ومن هنوزمتوقف شده ام روى ثانيه هاى عبور..

ک دل دل ميزند براى پاييزى دگر

ک بى تو چهارفصلش خراب است و 

هرفصلش خزان..

 

کاش بى تابى قلبم ،لحظه اى درخواب بود،

کاش باتنها شدن هم،اين دلم درتاب بود..

 قصه ام روبه انتهاست..

ومن همچنان متوقف شده ام...

روي خط پايان...

 

اينجا...وقت تمام است..

ومن ..برگه ام سفيد...


:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:, | 20:21 | نویسنده : ؟ |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.